جایی نزدیک خودت
نزدیک ، نزدیک ، نزدیکتر ...
۰۳ فروردین ۱۳۹۰
ابر و ماه
ابر قصد سفر که کرد ماه را دید
او را در آغوش کشید
محکم فشرد
صورتش سرخ شد
اشک ریخت
...
لحظه ای گذشت
خود را به دست باد سپرد
دور شد
برای همیشه ...
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)