۲۰ فروردین ۱۳۸۸

اتاق تمساح ها وسوتی بزرگ من

چند روز پیش برای انجام یه کار اداری به محل کار قبلی خودم سر زدم و خوب قاعدتا اول رفتم تو همون اتاقی که خودم قبلا اونجا کار می کردم جهت احوال پرسی همکار های قدیمی و البته جدید . چون کسی که من باهاش کار داشتم نبود، تو همون اتاق روی یکی از صندلی ها منتظر نشستم ، دو تا از همکارهای خانم هم تو اتاق مشغول صحبت با هم بودند. که یهو تلفن همراه من زنگ خورد . شماره یکی از شرکت های که باهاشون کار میکنم بود. منم چون حوصله نداشتم از اتاق برم بیرون همونجا تلفن را جواب دادم . منشی شرکت بعد از خوش بش معمول ازم پرسید کجا هستم منم برای اینکه حس کنجکاویش تحریک بشه گفتم چطور ،اونم بدون مقدمه ادامه داد خونتون گفتم نه گفت خونشون گفتم نه که در آخر گفت اتاق تمساح ها و منم زدم زیر خنده ولی تا به خودم اومدم دیدم همون 2 تا همکار محترم که داخل اتاق بودن دارن چپ چپ به من نگاه میکنن . تازه فهمیدم چه گندی زدم ، همون لحظه که منشی از پشت تلفن عبارت اتاق تمساح ها را گفته من هم ناخواسته بلند تکرار کردم. حالا بیا و درستش کن ، از یک طرف منشی پشت خط بود و داشت حرف میزد که البته من دیگه نمیفهمیدم چی میگه و اونطرف هم همکارهای محترم بربر منو نگاه می کردند و به هم می گفتن اتاق تمساح ها اتاق تمساح ها و...

منم که دیگه داشتم آب می شدم سعی کردم به خودم مسلط باشم و اولین کاری که کردم ار اتاق رفتم بیرون جواب تلفن را دادم و زود برگشتم گندی که زده بودم را جبران کنم. تا برگشتم دیدم همون خانمی که تو اداره حدود یک سال با هم اتاق بودیم و دیگه خوب من را میشناخت و به اخلاق من آشنا بود و البته جای خواهر بزرگ من هست و من کلی کار ازشون یاد گرفتم داره به اون یکی میگه اینجا اتاق خودشه بزار هرچی می خواهد بگه و می خنده ولی اون یکی خانم هنوز گیج بود از صحبت من.

حالا کلی عذرخوای و ببخشین و از این حرف ها و البته توضیح کامل صحبتم با منشی و سریال جناب مهران مدیری (مرد هزار چهره) و تکه کلام بازیگر فیلم که من به اون اشاره کردم نه اتاق شما. ولی بازهم اثر نکرد چون متوجه شدم این همکار نسبتا جدید ما اصلا این سریال را ندیده .پیش خودم گفتم حتما فیلم دیگه نگاه میکنه و براش فیلم معروف پدر خوانده را مثال زدم تا نوع محیط داستان فیلم را بتونه تصور کنه ولی بازهم تلاش من برای اثبات بیگناهی بی فایده بود چون خانمه یهو گفت شما چرا اینقدر تلوزیون و فیلم تماشا می کنین. دیگه نمیدونستم چی بگم که اون یکی همکارم اشاره کرد بیشتر نمی خواهد توضیح بدهی قبول کردیم و جوری نگاهم کرد که انگاری می گفت یک طلبت حالا ما تمساح شدیم. منم سرم زیر انداختم و برای اینکه موضوع را عوض کرده باشم چند تا حرف بی ربط به موضوع زدم که همون فردی که من باهاش کار داشتم از راه رسید و من یه نفس راحت کشیدم.

نتایج اخلاقی این سوتی:

1- هیچ وقت تلفن همراه را در یک اتاقی که چند نفر هستند جواب ندهید و حتی المقدور از اتاق خارج شوید .(مخصوصا اگر خانم های محترم در اون اتاق حضور دارند)

2- سعی کنید تکه کلام بازیگران فیلم ها ورد زبانتان نشود.(مخصوصا تمساحیش)

3- اگر کسی ازتون پرسید کجا هستید بدون مکس واقعیت را به او بگوئید مخصوصا اگر منشی کنجکاو از پشت تلفن بود.

4- موقع صحبت یک نفر با تلفن به مکالمه او گوش ندهید حتی اگر خود را مشغول کار دیگری نشان دهید. ( حتی شما دوست عزیز بله با خود شما هستم که الان داری این مطلب را می خوانی)

هیچ نظری موجود نیست: