۰۸ اسفند ۱۳۸۷

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم


فشار روز مرگی و یکنواختی روح انسان را بیمار و در نتیجه آدما از پا در میاره .مسافرت یه راهیه که میتونه این حالت را کمرنگ کنه و البته بعضی از سفرها آنقدر تاثیر گذارند که اثراین فشار را از بین می برند ، حتی برای مدتی اندک.

به نظر من سفر به خود بهترین نوع سفره ، که اونهم شرایطی داره ، همیشه به این راحتی ها نمیشه بار سفر را ببندی و بری به اعماق وجودت و سیر و سیاحت کنی و دست به اکتشاف بزنی . هر سفر یه همسفری خوب و مطمئن می خواهد. حالا اگه این سفر به یه جایی ناشناخته باشه نیاز به یه راه مشخص و صد البته به قول کوهنورد ها یه راه بلد کار درست داره.

حس غریبیه سفر به درون ، سفر به جایی که منتهاش برات غریبه است و برای ذات کنجکاو هر انسان ، شگفت انگیز و قابل تامل .

حرم امام رضا (ع) یکی از بهترین مکان های است که میشه این سفر را شروع کرد و از روزمرگی و یکنواختی خارج شد. و خود حضرت قطعا بهترین راهنما و راه گشا برای ما هستند.

اینها را نوشتم که بگم که چقدر دوست داشتم امشب جای عکاس این عکس بودم.

دلم این چند وقته بدجوری تنگ شده. انگاری این روزمرگیا نمخواهن دست از سر من بردارن، کلافه شدم. دوست داشتم از این راه رو وارد می شدم سلام میدادم و همونجا می ایستادم و با آقا درد دل میکردم و ازشون می خواستم دستم بگیرن .البته نباید یادم بره منه روسیاه کجا و اون عرش کبریایی کجا.

حالا هم تنها کاری که می تونم بکنم اینکه یه سلام از راه دور بدم .

السلام علیک یا علی ابن موسی رضا علیه الاسلام

شاید این شعر هم وصف خوبی باشه برای حال من :

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم

لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم

دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو

که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس

که دراز است ره مقصد و من نوسفرم

ای نسیم سحری بندگی من برسان

که فراموش مکن وقت دعای سحرم

خرم آن روز کز این مرحله بربندم بار

و از سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم

حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل

دیده دریا کنم از اشک و در او غوطه خورم

پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو

تا کند پادشه بحر دهان پرگهرم

حافظ

تذکر :اینای که نوشتم فقط مربوط به خودم بود و نه هیچکس دیگه ای.

هیچ نظری موجود نیست: